


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

گروه ورزش/ «حاجی یزدانی» صدایش میکردند؛ چه آنها که رفاقتی قدیمی با او داشتند و چه نسل جدید که به واسطه تحولات شگرفی که پیر سرد و گرم چشیده ورزش ایران در والیبال و کشتی ایجاد کرده بود، با او آشنا شدند. معمار والیبال ایران اما لقبی است که از دیرباز در کارنامه درخشان و مملو از موفقیت محمدرضا یزدانیخرم نقش بست. مدیری توانمند که سابقه 17 ساله در مدیریت ورزش کشور(از سال 68 تا 85) داشت و سنگبنای پیشرفت و جهانی شدن والیبال ایران در زمان او گذاشته شد؛ آن هم با برگزاری لیگهای منظم، آوردن مربیان خارجی برای تیم ملی جوانان و نوجوانان و گرفتن بودجه و تجهیزات برای فدراسیون والیبال. همین تحولات هم موجب شد والیبال در سالهای ۱۳۷۸، ۱۳۷۹ و ۱۳۸۱ بهعنوان بهترین فدراسیون ورزشی ایران انتخاب شود. یزدانیخرم پس از موفقیت در والیبال در انتخابات فدراسیون کشتی حضور یافت و در سال 85 از مجمع رای اعتماد گرفت و تا سال 90 در کشتی حضور داشت ولی بعد از آن کم کم از مدیریت ورزش کشور جدا شد. حاجی یزدانی درباره نحوه ورودش به والیبال خاطره جالبی نقل کرده که تا همیشه به یادگار خواهد ماند: «زمانی که حسن غفوریفرد رئیس سازمان تربیت بدنی شد، از من دعوت کرد و چند رشته را پیشنهاد داد که آقای متقی برنامهریز آنها بود. من والیبال را انتخاب کردم ولی گفتند به شخص دیگری قولش را دادهام. من هم گفتم، مبارکش باشد و رفتم. بعد از دو ماه مرا دعوت و برنامهریزی کرد و گفت باید خرجش را خودتان تامین کنید؛ من هم پذیرفتم. آن زمان به آقای رفیقدوست در بنیاد گفتم و ایشان گفت دست شما به توپ خورده است؟ گفتم بله و گفتند برو قبول کن. گفتم این طور نمیشود و اگر بروم باید پشتیبانی مالی شوم. ایشان هم که آدم علاقهمندی بود، گفت باشد.» همان شد که حاجی مدیریت فدراسیون والیبال را برعهده گرفت و این رشته را به یکی از رشتههای قدرتمند ورزش ایران تبدیل کرد. صرفنظر از مدیریت موفق او در فدراسیون کشتی ، یزدانیخرم افکار بلندی هم برای پیشرفت رشتههای پایه داشت و مدام در مصاحبههایش سه رشته ژیمناستیک، دوومیدانی و شنا را ورزشهای اول در دنیا میخواند و میگفت: «ورزش اول دنیا ژیمناستیک، دوم دوومیدانی و سوم شناست اما ما در این سه رشته در دنیا کجا قرار داریم؟ باید به ورزش اول، دوم و سوم دنیا بپردازیم.» البته تاکیدات او برای بها دادن به این سه رشته مادر هیچگاه از سوی مدیران وقت ورزش کشور مورد توجه قرار نگرفت تا این مدیر موفق ورزش کشور در سالهای آخر عمرش بیشتر به مطالعه و دادن مشورت به گروههای ورزشی مشغول باشد. یزدانیخرم در سال 1325 در تهران و محله توپخانه به دنیا آمد و بعد از 75 سال زندگی پرثمر سرانجام بامداد یک شنبه به دلیل سکته قلبی و ابتلا به بیماری عروقی در منزل جان به جانآفرین تسلیم کرد. روحش شاد و یادش گرامی.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

در پی شرایط اسفناک تیم فوتبال پدیده و بلاتکلیفی مالکیت آن ، تعدادی از هواداران فوتبال مشهد ظهر دیروز با تجمع مقابل ساختمان اداره کل ورزش و جوانان خراسان رضوی ، خواستار بهبود وضعیت تیم و تعیین تکلیف مالکیت آن شدند. هواداران که تعداد آن ها به 30 نفر هم نمی رسید، از مسئولان ارشد استان انتظار داشتند که وضعیت تنها نماینده فوتبال خراسان رضوی را مشخص کنند. آن ها در ابتدا مقابل اداره کل ورزش و جوانان تجمع کردند که با دخالت نیروی انتظامی متفرق شدند. اما در ادامه هواداران به محوطه مجموعه ورزشی شهید بهشتی هدایت شدند و جبار قوچان نژاد معاون ورزشی اداره کل ورزش و جوانان دقایقی در جمع آن ها حاضر شد و درباره آخرین اقدامات صورت گرفته برای وضعیت تیم فوتبال پدیده مطالبی را بیان کرد. سپس چهار نفر به نمایندگی از هواداران در دفتر افشین داوری سرپرست اداره کل ورزش و جوانان حاضر و در این دیدار خواهان بازپس گیری تیم پدیده از مالک فعلی شدند و اظهار کردند که شرایط فعلی تیم اصلا خوب نیست و حمیداوی صلاحیت تیمداری را ندارد چرا که به جای تقویت تیم ، به دنبال تضعیف آن است. سپس افشین داوری سرپرست اداره کل ورزش و جوانان در این دیدار تاکید کرد : از تمام مشکلات موجود در باشگاه پدیده مطلع هستیم و تمام تلاش مان را به کار می گیریم تا تیم فوتبال پدیده در لیگ برتر بماند.در مجموع هواداران و علاقه مندان به تیم فوتبال پدیده از مسئولان ارشد استانی و نمایندگان مجلس این انتظار را دارند که سکوت اختیار نکنند و برای شور و هیجان جوانان این شهر و کمک به فوتبال استان پای کار بیایند و مانع از نابودی تنها نماینده فوتبال استان در لیگ برتر شوند. در این زمینه قوچاننژاد، معاون ورزشی اداره کل ورزش و جوانان خراسان رضوی گفت: با توجه به دغدغه هواداران تیم فوتبال پدیده، امیدواریم به زودی مالکیت این باشگاه به استان واگذار شود. مسئولان خراسان رضوی اراده آن را دارند که تیم فوتبال پدیده به استان واگذار شود اما باید ابتدا ابزار قانونی برای گرفتن تیم در استان فراهم شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سجادپور- حکم قصاص نفس عامل جنایت در یک نزاع خیابانی مشهد، در حالی به تایید قضات دیوان عالی کشور رسید که در نزاعی قبل از این حادثه تلخ، بخشی از جمجمه و شش های قاتل آسیب دیده و توسط پزشکان ترمیم شده بود!
به گزارش اختصاصی خراسان، این جنایت هولناک ششم شهریور سال 98 هنگامی در منطقه طرق مشهد رقم خورد که جوان 25 سالهای پیش از این در یک نزاع دسته جمعی خونبار به شدت از ناحیه سر و شش هایش آسیب دید. این جوان چندین بار تحت عمل جراحی سنگین قرار گرفت تا این که پزشکان مجبور شدند بخشی از جمجمه وی را با پروتزهای پلاستیکی ترمیم کنند و بدین ترتیب او از مرگ حتمی نجات یافت و عاملان نیز تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند. با آن که یکی از طرف های مقابل نزاع خونین به پرداخت دیه صدها میلیونی محکوم شده بود اما حس انتقام در وجود جوان مجروح زبانه می کشید. تلاش های اطرافیان نیز برای ایجاد صلح و سازش بین آن ها بی نتیجه بود تا این که تماس ها و خط و نشان کشیدن های غرورآمیز برای «زهرچشم»، به نقشه نزاعی مرگبار انجامید.
گزارش خراسان حاکی است در این میان تعقیب جوان 21 ساله به نام «سجاد» ادامه یافت تا این که ششم شهریور سال 98 او برای گرفتن دارو به سمت داروخانه ای در شهرک طرق رفت اما ناگهان سه جوان از مخفیگاه بیرون آمدند و به سوی جوان 21 ساله هجوم بردند. آن ها او را به نقطه ای خلوت کشیدند و بدین ترتیب درگیری ها با مشت و لگد آغاز شد ولی در همین هنگام جوان 25 ساله ای که «م- ر» نام دارد ناگهان چاقویی را بیرون آورد و «سجاد» را نقش بر زمین کرد. سه جوان که نسبتی نیز با یکدیگر داشتند بلافاصله از محل حادثه گریختند و این گونه پیکر مجروح «سجاد» با تماس شهروندان به بیمارستان شهید کامیاب مشهد انتقال یافت اما تلاش کادر درمانی برای نجات جان این جوان به نتیجه نرسید و او که از ناحیه بازوی چپ آسیب دیده بود، هشت روز بعد جان خود را از دست داد.
بنابر گزارش خراسان، چهاردهم شهریور با گزارش مرگ این جوان 21 ساله، پرونده ای جنایی در پلیس آگاهی خراسان رضوی تشکیل شد و گروه ورزیده ای از کارآگاهان اداره جنایی به سرپرستی کارآگاه «حمیدفر» تحقیقات گسترده ای را برای شناسایی و دستگیری عاملان این نزاع مرگبار آغاز کردند. همزمان با بررسی دوربین های مدار بسته، همه عوامل این نزاع شناسایی و در عملیات های جداگانه دستگیر شدند. در حالی که بررسی های تخصصی نشان می داد این نزاع خونین به خاطر کینه و عداوت قبلی رخ داده است اما ضارب اصلی هرگونه نقش خود را در قتل «سجاد» انکار کرد. او گفت: قصد کشتن «سجاد» را نداشته و تنها به دلیل گرفتن «زهرچشم» او را کتک زده است! با این اعترافات تحقیقات در حالی ادامه یافت که متهمان مذکور در اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی پای فیلم جنایت خود نشستند و آن چه را رخ داده بود با چشمان خودشان مرور کردند. براساس این گزارش، پس از تکمیل تحقیقات در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، این پرونده حساس به شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان خراسان رضوی ارسال شد و توسط قضات با تجربه دادگاه مورد کالبدشکافی دقیق قرار گرفت. در جلسات محاکمه که به ریاست قاضی جواد شاکری و مستشاری قاضی هادی دنیادیده آغاز شد وکیل مدافع متهم به نظر پزشکی قانونی استناد کرد و با استدلال های حقوقی مدعی بود که ضربه چاقو اگرچه به ناحیه حساس و کشنده در بازوی چپ مقتول اصابت کرده اما حساسیت این ناحیه از بدن برای عموم مردم ناشناخته است و متهم نیز از مرگبار بودن ضربه چاقو به این ناحیه اطلاعی نداشت!
همچنین متهم «م- ر» که در برابر سوالات فنی و تیزبینانه مقامات قضایی، به تناقض گویی افتاده بود به ناچار ایراد ضربه عمدی با چاقو را پذیرفت ولی ادعا کرد به قصد قتل، «سجاد» را نزده است! او در ادامه دفاعیات خود به قضات با تجربه دادگاه گفت: در سال 96 باهم دعوا کردیم که در آن نزاع سر من ضربه خورد و فردی به نام «امیر» ایراد ضرب و جرح را به گردن گرفت و به پرداخت دیه سنگین هم محکوم شد اما «سجاد» در حالی تبرئه شد که اختلافات ما با یکدیگر ادامه داشت و برای من پیام های تهدیدآمیز می فرستادند. حتی در کوچه و خیابان هم برای من مزاحمت ایجاد می کردند تا این که روز حادثه به من پیام دادند که متن آن را به خاطر ندارم ولی دوباره زنگ زدند که اگر سرکوچه نیایی با وینچستر می آییم و به خانه شما می ریزیم! من هم با این تهدید درحالی از خانه خارج شدم که کارد آشپزخانه را هم برای دفاع از خودم برداشتم. پسرعموهایم نیز آن جا بودند. «سجاد» با موتور از کنارم عبور کرد و ناسزا گفت. او را صدا زدم و گفتم چرا مزاحم می شوی؟ اما او در یک لحظه پا به فرار گذاشت. نفهمیدم چه شد که دنبالش دویدم و با چاقو او را زدم!
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است با توجه به اهمیت موضوع، قضات دادگاه دو فیلم دوربین مدار بسته را از زوایای مختلف مورد کنکاش های دقیق قضایی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که اگر چه متهمان دیگر پرونده نیز در کتک کاری مقتول نقش دارند اما ضربه نهایی و کشنده با چاقو را «م- ر» بر شریان حیاتی بازوی چپ مقتول وارد کرده است و آن ها با نقشه قبلی وارد این نزاع مرگبار شده اند. بنابر گزارش خراسان، با آن که وکیل مدافع متهم همچنان با استدلال های حقوقی سعی داشت تا آگاه نبودن متهم از کشنده بودن ضربه به بازو را برای دادگاه اثبات کند اما از آن سو استنادات دقیق قضات دادگاه در ایراد ضرب و جرح عمدی، حیرت انگیز بود به گونه ای که هیچ خدشه ای بر این استدلال های قضایی و قانونی وارد نمی شد چرا که آن ها بر سطر به سطر اوراق این پرونده جنایی احاطه داشتند و با دلایلی قاطع به محاکمه عامل این جنایت هولناک می پرداختند. پس از پایان جلسات دادگاه در نهایت قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان خراسان رضوی با استناد به مواد قانونی، اتهامات سه جوان مذکور را محرز دانستند و با توجه به درخواست صدور حکم قصاص نفس از سوی اولیای دم، «م- ر» را به خاطر ارتکاب قتل عمدی به قصاص با چوبه دار و از جنبه عمومی جرم به اتهام ایراد جرح با چاقو به تحمل یک سال زندان و پرداخت دیه در خصوص جراحات غیرکشنده محکوم کردند. همچنین براساس رای دادگاه، دو متهم دیگر این پرونده نیز به تحمل زندان های طویل المدت و پرداخت دیه محکوم شدند که رای صادرشده از سوی دادگاه مورد اعتراض وکلای مدافع قرار گرفت و برای رسیدگی ویژه به شعبه 28 دیوان عالی کشور ارسال شد. گزارش خراسان حاکی است در همین حال قضات دیوان عالی نیز پس از بررسی دقیق این پرونده جنایی، مهر تایید بر رای قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی زدند و استدلال های قضات زبده دادگاه را کاملا بی نقص دانستند.
شایان ذکر است پرونده مذکور به اجرای احکام دادسرای عمومی وانقلاب مشهد ارسال شده است تا دیگر مراحل قانونی را برای اجرای حکم طی کند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

بهتازگی ویدئویی در شبکههای اجتماعی پربازدید شده که مربوط به جشن تولد یک سگخانگی است! در این ویدئو، زوج جوان برای سگ خانگیشان کیک تولد خریدهاند، میزی پر از بادکنک، خوراکی و ... در یک باغ تقریبا مجلل چیدهاند و آهنگ «تولدت مبارک» را پخش و شمع تولد سگشان را به جای او فوت میکنند! این ویدئو که با شکلک ناراحتی و نوشتن این جمله: «اینا برای سگشون تولد گرفتن!» پربازدید شده، بهانهای شد از عوامل روانی تمایل به فخرفروشی با بدعتهای آسیبزا بگوییم و البته پیامدهای منفیاش که در جامعه بروز خواهد کرد.
یکی از آسیبزاترین انواع تجملگرایی
ما انسانها ژن تجملگرایی نداریم اما وقتی تمایل به جلبتوجه و دیدهشدن با تقلید کورکورانه از فرهنگهای دیگر ترکیب شوند، یکی از آسیبزاترین انواع تجملگرایی در ما به وجود خواهد آمد. در قدم اول، میتوان با آگاهی و آموزشدادن به افراد برای استفاده صحیح از شبکههای اجتماعی و انتشار چنین محتواهایی، این نوع از تقلید را تا حدودی کم کرد. اگر بتوانیم خودآگاهی فرد را بالا ببریم تا باور و نگاه منطقی جایگزین باور و نگاه هیجانیاش شود و در واقع آموزش دهیم تا افراد خود را در مقام قیاس با دیگران قرار ندهند، این مشکل تا حدودی قابل رفع خواهد شد.
عقده حقارت و تجمل گرایی
برای رسیدن به آگاهی مطرح شده و دیدن آموزشهای کافی و لازم به ویژه در حیطه مشکلات شخصیتی و طرحوارهای باید از روانشناسان و درمانگران سلامتروان کمک گرفته شود تا به صورت ریشهای گره تجملگرایی باز شود. «آدلر» درباره دلایل روانشناسانه تمایل به تجملگرایی از واژههایی چون احساس حقارت، جبران و عقده حقارت صحبت کرده است و احساس حقارت را منبع تلاش انسان در این زمینه معرفی میکند. این احساس حقارت میتواند واقعی یا تخیلی باشد و انسان باید برای غلبه بر آن و رسیدن به رشد و پیشرفت، برنامهریزی داشته باشد. حال اگر انسان نتواند این احساس حقارت را جبرات کند و برآن چیره شود، عقده حقارت شکل میگیرد و همین مسئله میتواند باعث شود تا برای جبران این خود کمبینی، روش جبرانی نامناسبی مثل تجملگرایی انتخاب شود.
تلاش برای تحول در تجملات!
در تجملگرایی فرد تلاش میکند تا تمام حسهای بیارزشی، ناکافی بودن، کوچک بودن و دیده نشدن خود را از طریق به نمایش گذاشتن داراییها و چیزهایی مثل خانه، خودرو، لباس و ... کمرنگ یا محو کند اما چون تمامی این حسها درونی شدهاند، از طریق نمادهای بیرونی محو نخواهند شد. به همین دلیل افراد تجملگرا، مدام در تکاپوی تغییر و تحول در تجملات خود هستند. ویدئوی منتشر شده در شبکههای اجتماعی با موضوع جشن تولد برای سگ، دقیقا مصداق همین ادعاست.
ریشههای دستزدن به هرکاری برای دیدهشدن
اولین حس بعد از ابتلا به عقده حقارت در افراد، نارضایتی از ظاهرشان است. از ظاهر شخصی خود تا ظاهر زندگی خود. افرادی که درگیر با عقده حقارت هستند، معمولاً دچار بیهویتی، وابستگی زیاد، اعتماد به نفس پایین و اتکا نداشتن به خود هستند. عدهای دچار کبر، نخوت و خود برتربینی میشوند و سعی بر این دارند که خود را در ظاهر خلاف آن چه هستند، نشان دهند و به همین دلیل دست به هر کاری می زنند تا خود را مطرح کنند. افراد تجمل گرایی که دچار عقده حقارت هستند، معمولا در بستر خانوادهای با والدین مقایسهگر یا سرزنشگر یا کمال گرا و سختگیر بزرگ شدهاند.
عده دیگری از افراد که ممکن است دچار تجملگرایی شوند، افراد مبتلا به مشکلات شخصیتی چون خودشیفتگی هستند. خودشیفتهها برخلاف ظاهرشان که خود را با اعتمادبهنفس بالا نشان میدهند، همچون طبل توخالی هستند و اعتماد به نفسشان کاذب است. پایینبودن اعتمادبهنفس و عزتنفس در آنها چیزی است که باعث میشود به سمت تجملگرایی کشیده شوند.
از ایجاد حسادت تا اضطراب در جامعه
پیامدهای بدعتهای نامناسب و عجیب مانند گرفتن جشن تولد برای سگ خانگی، فقط شخص و خانوادهاش را درگیر نمیکند بلکه برای جامعه هم آسیبزاست. در شرایط اقتصادی فعلی که همه ما با مشکلات آن دست و پنجه نرم میکنیم، انتشار چنین ویدئوهایی باعث فشار روانی روی افراد میشود. شاید اگر این افراد را با پیامدهای منفی تجملگرایی مثل تباهی سرمایههای ملی و بهوجود آمدن فقر، شکلگیری خصوصیات رفتاری منفی مانند حسادت، طمع، ناامیدی و از بین رفتن آرامش و ایجاد استرس و اضطراب در افراد جامعه آشنا کنیم، هیچوقت دست به چنین کاری نزنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


بچه که بودیم، قالی منبع خیالبازیهایمان بود. وقت تنهایی ما و بیحوصلگی بزرگترها، دنیای مخفی فرش، پیش چشممان جان میگرفت. قهرمان قصهای میشدیم که کسی جز خودمان نمیشنیدش. جدیت ماجراهایی را که بین حاشیه و گل وسط میدان رخ میداد، کسی جز ما درک نمیکرد. فقط ما میدانستیم اگر پایمان روی خط حاشیه برود، بازی را باختهایم. فقط ما میدانستیم گل وسط قالی، منطقه امنی است که باید خودمان را به آن برسانیم تا از گزند جانورهای بیشکلی که ریزریز لابهلای گلهای رنگارنگ بافته شد بودند، جان سالم بهدر ببریم. حالا که دیگر بچه نیستیم و از آن خیالِ خلاق خبری نیست، فرشها ساکت شدهاند اما فقط تا زمانی که گوش شنوایی برایشان نداشتهباشیم. قالی، صرفنظر از اینکه چقدر رمق برای قوه خیال ما ماندهباشد، قصههای زیادی برای گفتن دارد. فرقی ندارد چند سالهایم و چقدر حوصله دل سپردن به داستان داریم، در تاروپود قالی قصههایی بافته شدهاست. در پرونده امروز، بهکمک «یوسف صمدیبهرامی»، پژوهشگر فرش و مدرس دانشگاه، بعضی از این قصهها را رمزگشایی و بازخوانی میکنیم. حرف های ایشان را در ادامه می خوانید:
طرح قالی عشایری بازنمایی اسطورههایایرانی است
سه سبک فرش داریم؛ عشایری، روستایی و شهری که ازنظر تکنیک بافت، رنگ و نقش با هم فرق دارند. من بیشتر روی فرش عشایری کار کردهام چون سبک زندگی کوچرویی از ابتدا تا حدود 100سال پیش تفاوت چندانی نداشتهاست و به همین دلیل دست بافتههای عشایر اطلاعات خیلی خوبی به ما میدهند. مثلا ما میدانیم این فرشها خودمصرفی بودهاند، یعنی به بافنده سفارش داده نمیشده، بنابراین ازنظر طرح و نقش، دخلوتصرفی در آنها نمیشدهاست. همچنین میدانیم بافندهها باورها، آرزوها و اعتقاداتشان را به طرح و نقش تبدیل و آنها را در تمام دست بافتههایشان اعم از انواع زیرانداز، روانداز و محفظههایی مثل توبره، خرجین و چنته ثبت میکردهاند. نقوش دست بافتهها در واقع بهنوعی بازنمایی طرحهای روی دیواره غارها و سنگنگارههاست که براساس آنها به نوع ارتباط بشر با طبیعت پی میبریم. بشر درابتدا خود را دربرابر طبیعت، ضعیف میپنداشت. پس برای قابلفهم کردن جهان پیرامونش، شروع کرد به داستان ساختن برای پدیدههای طبیعی و برای هرکدام نیروهایی ماورائی قائل شد تا بتواند ازطریق اجرای آیینها و مراسم، با آن نیروها -که گرداننده جهان هستی میدانستشان- ارتباط برقرار کند و کنترل حوادث طبیعی را بهدست بگیرد. زندگی بشر، جنگ دایمی با طبیعت بود و اولین اشتباهش میتوانست آخرین اشتباهش باشد، پس نیروهای ماورائی یعنی اسطورهها را خلق کرد و به کمک طلبید. من برای ادعایم که میگویم ردپای اسطوره را تا فرشهای عشایری میتوان پی گرفت، دو دلیل دارم؛ اول، اعتقاد قدیمی به «گره» و دوم، انطباق طرحهای این دست بافتهها با داستانهای اساطیری. دلیل اول را توضیح میدهم و برای دلیل دوم، مصداقهایی میآورم. باور به گره را در زندگی امروز هم داریم؛ ما طبق رسمی قدیمی در سیزدهبهدر، آرزو میکنیم و سبزه گره میزنیم چون اعتقادی وجود داشتهاست مبنیبر این که گره، قدرت دارد. در بحث جادو و طلسم هم دیدهاید که بعد از خوانده شدن ورد، نخی را گره میزنند. فرش تماما با گره بافته میشود و بافنده اعتقاد داشتهاست بیان کردن آرزوها و باورهایش با گره، آنها را محقق میکند. بچه که بودیم، مادربزرگم میگفت صبح که از خانه بیرون میروید، موقع بستن بند کفش به چیزهای بد فکر نکنید. میخواهم بگویم این باور چقدر در زندگی روزمره تنیده شدهبود.
بازخوانی قصههای نهفته در تاروپود قالی
در قالی هر نگارهای کارکرد خاصی دارد. بافنده براساس نوع استفادهاش از دست بافته و مفهوم هر نگاره، طرح خاصی را در ذهن میپرورانده و بهوسیله رنگ به آن قدرت میدادهاست. درواقع قالی و بهویژه دست بافتههای عشایری، شبیه نامهای تصویری است. من سالهاست سعی دارم این نامهها را بخوانم اما قبل از آشنا کردن شما با رمزگشاییهایم باید بگویم که کار من صرفا کشفوشهود است. پیشتر در این زمینه تحقیق علمی انجام نشدهاست و آن چه میگویم براساس تعبیر و تفسیرهای شخصی است که برای آنها به اسطوره استناد میکنم. در ادامه قصه پشت تعدادی از نگارههای رایج در دست بافتههای عشایری را با هم میخوانیم.
درخت زندگی
تفسیر رایج از بهکاررفتن نقشهای گیاهی در قالی میگوید این طرحها تصور انسان از بهشتاند. شاید شنیدهباشید که فرشهای باغی را باغ بهشت مینامند اما بهنظر من این تعبیر درست نیست. اگر چنین بود، قالی را زیر پا نمیانداختند چون بهشت، مفهومی مقدس است. من معتقدم نقش گیاه در قالی درواقع درخت زندگی است که بر تفسیر اسطورهای از آفرینش هم منطبق است. در باور اساطیری ایرانی، انسان از تخم گیاه آفریده شده است؛ مشی و مشیانه، شاخهای از ریواس، نخستین جفت بشر است که نسل انسان از آن زاده میشود. طبق این پیشزمینه، وقتی بافنده عشایری یک قالی پر از نقوش گیاهی میبافد وروی آن مینشیند، درواقع از درخت زندگی، انرژی حیات میگیرد چون طبق باور اسطورهای، خود را زاییده گیاه و جزئی از آن میداند.
ماهی
یکی دیگر از نقوش پرکاربرد، طرح ماهی است. اسطوره میگوید این جهان درابتدا مثل کاسهای پر از آب بود که حبابی ازجنس الماس از آن محافظت میکرد. اهریمن آن الماس را میشکند و به «کلپاسه» میگوید ریشه درخت زندگی را بجود تا حیات ازبین برود. ماهی ازسوی اهورامزدا مأمور میشود تا از درخت زندگی مراقبت کند. طبق این داستان، ماهی نگهبان حیات است و در باور عشایری هم نقش ماهی روی قالی چنین کارکردی دارد. بافنده با این طرح، از زندگی محافظت و برای خود و خانوادهاش طلب خیر و برکت میکند.
بز
نقش بز طبق تفسیری امروزی، چیزی نیست جز بازنمایی چهارپایی که بافنده کوچرو ازنزدیک میشناخته و زندگیاش به آن وابسته بودهاست اما این نقش هم قصهای دارد. در گذشته اعتقاد بر آن بوده که ماه، آبدان آسمان است؛ یعنی خدای نگهبان آب. زندگی بشر به آب، بستگی داشت و او بهمرور زمان متوجه شد که بین جزرومد ماه و بالاوپایین رفتن آب دریا ارتباطی وجود دارد؛ پس ماه را نگهبان آب فرض کرد تا بتواند با خواهش و قربانی بهپای او با نگرانی کمبود آب مقابله کند. برای این کار، در زمین نمادی از ماهِ دورازدسترس جست و بز را که شاخش شبیه هلال ماه بود، انتخاب کرد. به اینترتیب بز را نماد بارانخواهی میدانیم که بشر با نقش کردن آن روی سفالینهها و دست بافتهها در واقع طلب باران میکردهاست.
مار و اژدها
فرشها معمولا چند حاشیه دارند. گفته میشود این حاشیهها درواقع سد و دیواری هستند دربرابر ورود نیروهای شر. در فرش نقشی داریم شبیه حرف «اسِ» انگلیسی که بهغلط به آن نقش S میگویند اما درواقع مار و اژدهاست. مار در فرهنگ امروز ایران نقش منفی دارد اما در گذشته حکم نگهبان و محافظ را داشتهاست؛ مثل آنکه میگوییم مار روی گنج خوابیدهاست، یعنی از چیزی ارزشمند محافظت میکند. پس وقتی در قالی میبینیم که دورتادور حاشیه فرش، نقش مار و اژدها بافته شده یعنی بافنده میخواسته به این ترتیب از چیزی مانند نیروی حیات محافظت کند. دربرابر حاشیه، نقش چهارپاره را داریم که وسط ترنج بافته میشده است. برای بشر عدد 4 مهم بوده چون نماد چهار عنصر اصلی حیات است و چهار جهت اصلی جغرافیایی و چهار فصل سال. یعنی بافنده با بافتن نقش چهارپاره وسط قالی، آرزو میکرده گردش روزگار و چرخش آب و باد و خاک و آتش بهنفع او باشد. در فرش، غیر از نگارهها، اعداد هم معنی و کارکرد دارند و تعداد نقشها تصادفی نیست. تکرار نقشها درحکم چیزی شبیه ذکر، دستاویزی بودهاست تا بافنده نیروهای ماورائی را بهکمک بگیرد.
آرزوها و باورهای تنیده در نخ و رنگ
تا اینجا دانستیم در گذشته برای قالی که امروز بهچشم ما یک کالای زیباست، نقش و کارکردی در زندگی روزمره قائل بودهاند. حالا زمان زیادی از بافتن آرزوها در تاروپود قالی گذشتهاست و بافندهها معنی و کارکرد نقشها را نمیدانند؛ و از آن جایی که تلاشی برای ثبت قصههای قالی انجام نشده، تعبیرهای اشتباهی از نگارهها صورت گرفتهاست. مثلا شکل مثلث در باور اسطورهای نماد اهریمن است ولی الان آن را به اشتباه تداعی کوه میدانند. بافنده عشایر وقتی در حاشیه فرش، مثلث میبافته، قصد داشتهاست که نیروهای اهریمنی را از زندگیاش دور کند. در ادامه مثالهایی برایتان میآورم تا پیوند قالی و زندگی روزمره را بهتر درک کنید.
آرزوی طول عمر| در هر طایفه یک قالی خاص و متفاوت وجود دارد که به آن «قالی دخترباف/دختربافت» میگویند. دخترها که به سن ازدواج میرسند، برای جهیزیه خودشان قالی ویژهای میبافند که همه هنر و تواناییهایشان را در آن بهنمایش میگذارند. اصطلاحا به این قالی «نقش غلط» میگویند؛ یعنی بافنده لزوما از قواعد مرسوم پیروی نکرده و کار عجیب و نامتداولی انجام دادهاست. از هر قالی دخترباف فقط یکی وجود دارد و شبیه آن دیگر هیچوقت بافته نمیشود. دربرابر این قالی، فرشهای «بیبیباف» را داریم که نمونه کارهای فاخر و قوی هستند چون بافنده آنها مهارت و تجربه بالایی دارد. در جهیزیه عروس، دست بافته دیگری وجود دارد بهاسم «تکلی» که روی زین اسبی میاندازند که با آن عروس را میبرند. مادر عروس روی تکلی، یک لاکپشت خیلی بزرگ میبافد. لاکپشت در باور اسطورهای نماد طول عمر و باروری است و مادر به اینترتیب آرزو میکند که دخترش عمر طولانی داشتهباشد و بچههای زیاد بهدنیا بیاورد. امروز بهغلط، نقش لاکپشت را چایدان یا نقش سماوری میگویند.
طلسم دفع شر| باور به چشمزخم از قدیم در فرهنگ ما وجود داشتهاست. مادربزرگ من تعریف میکرد که در دهاتشان کسی بوده معروف به شوری چشم. یک روز کوه ریزش میکند، سنگ بزرگی از کوه میافتد و راه را بند میآورد. یک نفر را میفرستند سراغ شخص شورچشم. همین که چشمش به سنگ میافتد، میگوید «عجب سنگ بزرگی» و سنگ درجا خرد میشود. این ماجرا که امروز بهنظر ما قصه میرسد، بخشی از باور مردم بوده و به همین دلیل است که هیچ فرش عشایری بدون طلسم چشمزخم نداریم. بافنده حتما گوشهای از فرش، نگاره لوزی (نماد طلسم چشمزخم) میبافته تا چشم بد را دور کند اما در بعضی فرشها تعداد این نگاره خیلی زیاد است که میفهمیم هدف از بافتن فرش، کارکرد ضد چشمزخم بودهاست. شاید مثلا شخصی در طایفه به این ویژگی مشهور بودهاست و با بافتن قالی میخواستهاند از خودشان محافظت کنند. توقع داشتن کارکرد از نگارهها را در طنابهای مخصوص بستن بار هم میبینیم. در نگاه امروزی، این طنابها زیبا و شکیل هستند اما چه لزومی داشته که بافنده برای طناب مخصوص بار، اینهمه زحمت و زمان صرف کند؟ بافنده دغدغه زیباییشناسانه نداشته بلکه با بافتن طلسمی خاص قصد داشته دزد و راهزن را از بارش دور کند و منظورش از طلسمی دیگر، محافظت از حیوان دربرابر سقوط بودهاست.
از شاهعباسی و اسلیمی تا گلدانی و محرابی
آشنایی با معروفترین طرحونقش فرشهای ایرانی
که همهشان اعجابانگیز به نظر میرسند
مهسا کسنوی | روزنامهنگار
بیشتر کشورهای جهان با یک یا چند محصول منحصر به فرد شناخته میشوند. محصولی که در دنیا جایگزینی ندارد و البته با فرهنگ، آداب و رسوم و جغرافیای آن کشور گره خورده است. در خصوص کشور ما محصولات زیادی هستند که معرف ایران به بقیه کشورها هستند اما در بین همه این محصولات فرش ایرانی جایگاه ویژهای دارد. تنوع طرح، نقش و رنگ یکی از خصوصیات فرش ایرانی است که در گذر زمان دستخوش تغییراتی شده که برای دوستداران هنر جذاب است. در ادامه به بررسی معروفترین طرحونقش فرشهای ایرانی خواهیم پرداخت.
شاه عباسی| اساس کلی طرحهای شاه عباسی بر مبنای کاربرد گل معروف شاه عباسی در این فرش است. طرح شاه عباسی شامل یک برگ آزاد متداول است که یک گل در این طرح دیده میشود. دو نوع طرح شاه عباسی در هنر شرقی وجود دارد، یکی از این طرحها از لوتوس نشئت میگیرد که محصولی از هنر مصری است. دیگری از درخت خرما نشئت میگیرد که از هنر آشوری به وجود آمده است. این نقش به زمان صفویه برمیگردد.
واگیرهای یا بندی| در این فرش یک قطعه کوچک از یک طرح در سرتاسر فرش چه از جهت طول و چه از سمت عرض تکرار میشود و این قطعات در مرحله تکرار به هم میپیوندند.
درختی| در طرحهایی که موسوم به طرح درختی هستند تلاش بر این است که ارتباط با طبیعت نشان داده شود. در بسیاری از طرحهای درختی، ترکیب اصلی را درخت و درختچههای کوچک و بزرگ تشکیل میدهند که به شکل انفرادی یا به شکل ترکیبی با بقیه اجزا هستند. طرح درختی جانوری یا حیوان دار، طرح درختی سبزیکار یا آب نما، طرح درختی سروی و طرح درختی گلدانی از جمله طرحهای معروف در این مدل فرش هستند.
اسلیمی| در نام گذاری طرح اسلیمی نظرات متفاوتی وجود دارد. شاید کلمه اسلیمی از اسلیم به معنای جوانه باشد و شاید هم این لغت مصغر اسلامی باشد و میدانیم که در هنرهای اسلامی از طرح اسلیم به معنی شاخههای دورانی در میان برگها بسیار استفاده شده است.
ترکمن یا بخارا| فرشهای ترکمن از لحاظ هندسی و شکستگی خطوط جزو طرحهای ایلی و خاص مردم کوچ نشین است که به طور ذهنی و بدون نقشه بافته میشود و از این نظر نشان دهنده هنر فردی مردم یک منطقه است.
شکارگاهی| درونمایه اصلی این فرش نمایش صحنههای شکار و شکارگاه است. به نحوی که در قسمتهای مختلف فرش یک سوار کار با وسیلهای شبیه تیر و کمان یا نیزه مشغول شکار آهو یا دیگر جانوران است.
بتهای| از طرح و نقش بته جقه به عنوان سروی سر به پایین هم یاد میشود که نشانگر تواضع ایرانی است. معروفترین طرحهای بتهای امل بته جقه، بته شاخ گوزن، بته ترمه، بته سرابندی، بته خرقهای، بته قلمکار اصفهان، هشت گل، بته کردستانی یا هشت بته، بته میر شکسته و بته لچک ترنج هستند.
طرح قابی(خشتی)| طرح قابی یا خشتی یکی از انواع طرح درختی است و ویژگیهای خاص خود را دارد. طرحها به قسمتها یا قابهای مختلفی تقسیم می شوند که به طور منظم در کنار هم قرار دارند و داخل هر قاب با گل و برگهای مختلفی تزیین شده است. طرح قـابی عمدتا در استان چهارمحال و بختیاری بافته می شود و به زبان محلی به آن طرح کیشتی یا خشتی هم می گویند.
گلدانی| یکی دیگر از طرحهایی که در قالی ایرانی دیده شده و قدمت طولانی هم دارد، طرح گلدانی است. اولین و مهم ترین ویژگی این مدل قالی این است که طرحهایی به شکل گلدان در اندازه های مختلف در آن دیده می شود. برای همین است که به این نام خوانده میشود. نمونههای بسیار زیبا و مهمی از این طرح در موزههای کشورهای زیادی وجود دارد و برخی از آنها در موزه های هامبورگ، نیویورک، پاریس، میلان، لندن و تهران به نمایش گذاشته شده است.
محرابی| گونه ای از نقشِ فرش است که از محرابِ نماز و تزیینات آن الهام گرفته است. در قدیم این طرح در قالیچههایی به کار می رفت که به عنوان سجاده استفاده می شد و به همین دلیل به سجادهای و جانمازی مشهور بودهاند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.